سنگها در ردیفهای نامنظم چیده شده کف رودخانه. دستهدسته سوسک و پشه و مگس، نشسته روی جریانی ضعیف از آبی که از کثیفی به فاضلاب میماند. دخترکان با لباسهای فرم یکدست، پشتِ هم ایستادهاند. کسی نداند، خیال میکند اولصبح آمدهاند دست هم را بگیرند و «هو هو چی چی» بازی کنند. خورشید دو، سه ساعتی است از پشت مهارلو درآمده و دستبهسینه ایستاده آنسوی رودخانه. نگار و نغمه و سپیده و مریم، با دستهای ظریف، پاچههای شلوارها را کمی بالا میزنند، دست هم را میگیرند و آهستهآهسته از روی سنگها میپرند. به سنگ دوم نرسیدهاند که کمی آنسوتر، پسری که سناش 15، 16 سال بیشتر نمیخورد، سوار بر موتورسیکلت از رودخانه عبور میکند. فاصلهی دو دهانهی رودخانه حدود
50 متر است، با عمقی کمتر از 8 متر. دخترکان به جای لیلیکردن در پارک و زمینِ بازی، محتاطانه از روی سنگهای کف رودخانه قدم برمیدارند. نیمهی راه نرسیده، پای نغمه روی سنگ خیس میلغزد و با دست راست میافتد وسط گندآب. کولهپشتی سبزرنگ و شلوار و مانتوی فرم، غرق لجن میشود. مریم گونههای خیسش را پاک میکند و دستش را میگیرد. از وسط گندآب بلند میشود. صف پشت سرش یکییکی عقب میروند و راه باز میشود تا برگردد به خانه. وسط راه یادش میافتد که یکدست مانتو و شلوار مدرسه بیشتر ندارد. بقیهی صف، نگاهی به نغمه میاندازند و آهستهآهسته و محتاطانهتر از قبل، از روی سنگها میپرند. نفر آخر که آخرین سنگ را رد میکند، همه میایستند، پاچههای خیس را پایین میآورند و از سربالایی رودخانه، راه پیش میگیرند. نغمه اما درمانده، هنوز مانده وسط راه. کمی اینپا و آنپا میکند و راه خانه پیش میگیرد؛ شاید مادر فکری برای لباسفرم کثیفش کند.
*بیماریهای پوستی، ناامنی و آمدوشدِ دشوار
«پارسا» تابستان گذشته، 10 روز در بیمارستان بستری بود. «همه تنشو تاول و جوش پوشونده بود. دکتر گفت بهخاطر نیش پشهی آلوده است. سال قبلش، سالک دستش را پوشانده بود.» پشهها اما تنها معضل ساکنان روستاهای «کوشکک» (کفترک) و «ماهفیروزان» نیستند. «ما برای رفتوآمد مجبوریم از رودخونه رد بشیم.» اهالی روستا، بهصورت پیاده، با موتورسیکلت و دوچرخه، و حتی با خودروی سواری از وسط رودخانه گذر میکنند. رودخانهی خشک حایل، آسانترین راه دسترسی اهالی این دو روستاست. راه دیگری هم هست، باید از چهارراه شریفآباد و پل حسینآباد و کفترک گذشت و وارد جاده باریک ماهفیروزان شد. جادهای که هفته گذشته یک قربانی گرفت. «ساعت 11:30 شب میخواست از ماهفیرزوان وارد جاده اصلی بشه که یک نیسان با سرعت بهش زد در جا کشته شد.» از همینروست که اهالی ماهفیرزوان و کوشکک بهسبب مسافت و هزینهی زیاد دور زدن از طریق چهارراه شریفآباد، ناچارند از طریق رودخانه خشک به روستاهای یکدیگر رفتوآمد کنند. رودخانه اما زمستانها مانع آمدوشد است و تابستانها محل جمعشدن حشرات و جانوران موذی. هوا هم که تاریک میشود، سروکلهی بزهکاران در وسط روخانه پیدا میشود. «شبها هرچی خلافکار هست وسط رودخونه جمع میشه... موادفروشها، زورگیرها و... . زنوبچهها دیگه هوا غروب میشه نمیتونن رد بشن، جرأت نمیکنن... خود من که مرد هستم، شبها میترسم از رودخونه رد بشم.»
*5 هزار و 729 نفر
به گزارش
افسانه آنلاین، کوشکک و ماهفیروزان دو روستای واقع در شرق شیراز در حدفاصل بولوار اتحاد و چهارراه شریفآباد هستند. براساس سرشماری سال 95، جمعیت ماهفیروزان سه هزار و 203 نفر و جمعیت کوشکک نیز دو هزار و 526 نفر است. این دو روستا را رودخانه خشک شیراز از یکدیگر جدا کرده است، اهالی دو روستا اما اغلب فامیل و آشنا هستند و بهناچار، رفتوآمدشان نیز زیاد است. آمدوشد از کوشکک به فیروزان و برعکس از طریق چهارراه شریفآباد اما مسافتی طولانی و پرهزینه است، حدود 20 کیلومتر را باید دور بزنند تا برسند به روستای مجاور؛ رفتوآمدی که هم بهلحاظ وقت و هزینه، و هم در دسترسنبودن خطوط اتوبوس و حملونقل عمومی، دشوار و زمانبر است. بهناچار اهالی برای آمدوشد به روستای یکدیگر، از وسط رودخانه خشک گذر میکنند. «امسال که سیل اومد، راه رفتوآمد دو روستا هم بسته شد. خیلیها صبح از رودخونه رد شده بودن و ظهر توی روستا گیر افتادن... چند تا ماشین هم آب برد: یک پراید، نیسان و پیکانوانت.»
*استانداری فارس پیگیر مشکلات ماهفیروزان و کوشکک است
برای بررسی چگونگی رسیدگی به مشکلات روستاهای کوشکک و ماهفیروزان، با مدیرکل امور اجتماعی استانداری فارس گفتوگویی انجام دادیم. بتول معلم در گفتوگو با
«افسانه آنلاین» با اشاره به اینکه دفتر امور اجتماعی استانداری فارس از طریق حجتالاسلام شیخ شیراحمدی در جریان مشکلات اهالی این دو روستاست، میگوید: در زمان بروز سیل در فروردینماه امسال، به اهالی دو روستا امدادرسانی صورت گرفته است. معلم سپس با تأکید بر اینکه استانداری فارس از طریق دانشگاه علومپزشکی
شیراز پیگیر پیشگیری و درمان بیماری سالک در میان اهالی دو روستاست، میافزاید: بهزودی برای بررسی مشکلات این دو روستا و پیگیری مطالبات آنها از ماهفیروزان و کوشکک بازدید خواهد کرد. مدیرکل امور اجتماعی استانداری فارس در پایان خاطرنشان میکند: اگر دستگاهها به شکل ویژه به مسائل این دو روستا توجه کنند، بخش زیادی از این مشکلات برطرف خواهد شد.
*ناچاریم به گذر از رودخانه
محمدرضا مسافرکش است. هر روز با پرایدش از وسط رودخانه میگذرد و از راه ماهفیروزان به شهر میرود. «دو هفتهی دیگه اینجا میشه آبلجن... بوی تعفن امانمونو میبُره...» آفتاب حالا هوا را گرم کرده که صدای خندهی شایان و سعید، زودتر از ترمز موتورسیکلتشان میرسد. از کوشکک به ماهفیروزان میروند. «تا حالا چند باری از روی موتور افتادیم توی آب. اگه بخواییم از چهارراه شریفآباد بیاییم ماهفیروزان، حداقل 20 دقیقه با موتور تو راهیم...کسی که پیاده باشه که دیگه چارهای نداره جز اینکه از رودخونه رد بشه...» دستها را میبرد سمت ساق پا و خندهکنان میگوید: «باید پاچهها رو اینجوری بزنه بالا و رد بشه.»
*مهمترین خواسته دو روستا: احداث پل ارتباطی
«زمستان که میشود مردم نمیتوانند رفتوآمد کنند، تابستانها هم پشههای مالاریا و سالک امانمان را میبرد. خانه بهداشت روستا بیماریهای پوستی اهالی را بهخاطر پشههای آلوده میداند.» احمد غلامی عضو شورای اسلامی دوره چهارم روستای ماهفیروزان بود. در دوران عضویتش در شورا، هرچه نامه نوشت و استشهاد محلی پر کرد، هر چه به استانداری فارس و فرمانداری شیراز مراجعه کرد تا موافقت مدیران شهرستان و استان را برای احداث یک پل حایل روی رودخانه خشک و بین دو روستای کوشکک و ماهفیروزان جلب کند، نتوانست. «قبل از انتخابات این دوره، اهالی روستا به سراغم آمدند تا کاندید شوم، اما بهشان گفتم وقتی نمیتوانم کاری انجام دهم، عضویتم در شورای روستا به چه درد میخورد؟» در انتخابات شوراهای شهر و روستا در سال 96 کاندیدا نشد و عطای نامهنوشتن و استشهاد محلی جمع کردن را به لقایش بخشید. حالا تنها از جانب یک شهروند، حرف میزند. «روستای ماهفیروزان ایستگاه اتوبوس ندارد و دسترسی اهالی روستا به شیراز سخت و پرهزینه است.» ناگهان یادش میافتد به چهار، پنج سال پیش. «بچه 7، 8 ساله همسایه رفته بود که از رودخانه رد شود، اما جریان آب او را با خود برد و جنازهاش را چند کیلومتر پایینتر پیدا کردند.» نفسی بلند میکشد و چند ثانیهای به سکوت سپری میشود. «مهمترین اولویت ما احداث یک پل روی رودخانه حایل بین دو روستاست، چراکه احداث پل خودبهخود سبب ایجاد امنیت نیز میشود.»
نغمه با لباس فرم شسته و اتو شده، دست مادر را گرفته و با احتیاط از روی سنگهای رودخانه عبور میکند. از آخرین سنگ که میپرد، بند کولهپشتیاش را شل میکند و سربالایی روستا را با قدمهای تند برمیدارد. زنگ اول و دوم امروز را از دست داده، اما هنوز دو کلاس دیگر تا ظهر باقی مانده است.