شعر «نسل‌کشی در غزه» از شاعر صرب، ساشا میلیووُیِف، به فارسی ترجمه شد

    
تعداد بازدید: 396
    
زبان : فارسی
         
دسته بندی : عمومی
    
نویسنده خبر :

 

به گزارش افسانه آنلاین، شعر تأثیرگذار «نسل‌کشی در غزه» سروده ساشا میلیووُیِف، شاعر و روزنامه‌نگار برجسته صربستانی، به‌تازگی از زبان صربی به فارسی ترجمه شده است. این شعر، با زبانی شاعرانه و تصاویری تکان‌دهنده، به بازتاب رنج و فاجعه انسانی در نوار غزه می‌پردازد.

 

ساشا میلیووُیِف در این شعر با اشاره به ویرانی گسترده، کشته‌شدن غیرنظامیان، و بی‌پناهی کودکان، سکوت جهانیان در برابر این جنایت‌ها را به چالش می‌کشد. او در تصویری شاعرانه، از نوزادی سخن می‌گوید که در آغوش مادر مرده‌اش گریه می‌کند و آن نوزاد را «غزه» می‌نامد؛ نمادی از حیات مظلوم اما پابرجا.

 

میلیووُیِف متولد ۱۹۸۶ در شهر زرنجانینِ صربستان است. او نویسنده پنج کتاب، تحلیل‌گر سیاسی، و ستون‌نویس روزنامه‌هایی چون «پولیتیکا» و «پراودا» است و آثارش تاکنون به حدود بیست زبان در جهان ترجمه شده است. وی از شناخته‌شده‌ترین نویسندگان معاصر در حوزه ادبیات سیاسی و انسانی در اروپای جنوب شرقی به‌شمار می‌رود.

 

رسانه‌های عربستان سعودی از عشق او به خدا نوشته‌اند و روزنامه‌های مصر، از جمله «الاخبار» و «شاشاتی»، میلیووُیِف را نویسنده‌ای با نگاهی عرفانی و شاعرانه معرفی کرده‌اند.

 

در ادامه، متن کامل شعر «نسل‌کشی در غزه» با ترجمه فارسی آمده است:

نسل کشی غزه

بمب و فریاد، در کهکشان طنین،

مادران، فراری با کودکان نگون‌بین.

همه خاموش، نه گوش و نه چشم،

تو هم چنین، در خواب بی‌خشم.

 

غزه‌ام خون می‌ریزد، پُر ز لاشه‌ها،

گربه و مار و موش، در پی شام‌ها.

همه ساکت، و حتی تو،

گویی مرده‌اند، جان در گلو.

 

جنگ در گیرد، حقیقت پنهان،

خون چون باران، ریزان و روان.

ویران شد هر چیز، ناپدید و خاموش،

حتی اشک نماند، در دل خموش.

 

خاکستر و دود، در هر کرانه،

قتل‌عام پل، مدرسه، درمان‌خانه.

پرنده بگریزد، گل هم نماند،

مورچه را نیز، مرگ برساند.

 

بی آب و برق، شب‌ها ز سردی،

نوزاد گرسنه، بلرزد ز سردی.

قندیل بسته، جان در خطر،

خاموشی مطلق، مرگ در نظر.

 

هیولاها در قتل، خندان و مست،

تباهی و تبعید، آواز و پَست.

پول حرام، همچو آتش، فزون،

لعنت بر ایشان، دور از جنون.

 

و هیچ‌کس باز ندارد دست‌شان،

هیچ‌کس، حتی تو، ای جانان!

 

ویرانه‌ها ماند و خاک و خون،

تکه‌های بدن، چون برگ درون.

پاهای خونین، انگشت و مو،

دستان کودک، در قبرستان نو.

 

و در آغوشِ مادرِ مرده،

نوزادی می‌گرید در سکوت و خسته.

دریا، سرخ از خونِ بی‌گناه،

اما زندگی نمی‌میرد از این آه.

الله نگذارد که خاموش شود،

آن نوزاد نامش «غزه» شود.

برچسب ها :
 
از   0   رای
0

گزارش تصویری این خبر

مطالب پیشنهادی از سراسر وب

نوذر امامی: چرا باید ...

40 سال از فرمان تشکیل شوراهای اسلامی از سوی امام خ ...

آگاه‌سازی عمومی دربا ...

رییس اداره ارتباطات سازمان فرهنگی، اجتماعی و ورزشی ...

آیین نامگذاری خیابان ...

در یکصد و سی و یکمین جلسه علنی شورای اسلامی شهر ته ...

پوستر جشنواره ملی تج ...

پوستر نخستین جشنواره ملی هنرهای تجسمی «تجسم ...

سیل زدگان2000 خانه ج ...

۲ هزار و ۲۰۰ واحد احداثی مسکونی در شهر و روستا در ...

به اسناد دفترچه ای د ...

 مدیرکل ثبت اسناد  و املاک فارس با اشاره ...

۶۰ درصد صادرات از مب ...

مدیرعامل منطقه ویژه اقتصادی لامرد اعلام کرد ۶۰ درص ...

یک بام و دو هوای ساز ...

سازمان لیگ فوتبال کشور، تنها برای تیم‌های بزر ...

اعلام محدودیت ترافیک ...

محدودیت‌های ترافیکی راهپیمایی شب‌های قدر ...

نظرات