آمریکا و چالشی به نام ایران
جمعه 20 اردیبهشت 1398
تعداد بازدید: 9458
زبان : فارسی
دسته بندی : عمومی
نویسنده خبر :
مهدی مرادی: ۴۰ سال از انقلاب اسلامی می گذرد و آمریکا ۴۰ سال است که به اشکال گوناگون با جمهوی اسلامی ایران در کشاکش به سر برده تا جایی که دو کشور یکی از طولانی ترین دوره های کینه و نفرت از یکدیگر را در تاریخ به ثبت رسانده اند.
رهبران ایران به وضوح ایالات متحده را شر مطلق انگاشته اند که با مداقه بیشتر چندان دور از واقعیت، لااقل در مقابله با نظام جمهوری اسلامی، نبوده است. اگر از تلاش برای ایجاد کودتا و عملیات طبس بگذریم از حمله به سکوهای نفتی و ساقط کردن هواپیمای مسافربری ایران بر فراز خلیج فارس به سادگی نمی شود چشم پوشی کرد، از این رو می توان۴۰ سال رابطه دو کشور را بسیار جنجالی و تنش آمیز ارزیابی کرد.
آنچه امروز از اهمیت ویژه ای برخوردار است، پاسخ دادن به این سوال است که چرا آمریکا در صدد به چالش کشیدن کشوری ست که سالیان دراز او را به چالش های دردناکی کشیده است؟
واضح است که آمریکا منافع ملی خود را به شدت در خطر می بیند اما باید پاسخ داد که این منافع چه هستند که آمریکا امروز برای به عقب نشاندن ایران بیشترین و سخت ترین فشارها را متوجه ایران کرده است. اگر از مسئله هسته ای ایران بگذریم که تنها مستمسکی ست برای مقابله با ایران، آنچه مهم تر
می نماید عملکرد منطقه ای تهران است که به شدت کاخ سفید را مضطرب کرده است. اضطراب ناشی از به هدر رفتن ۷ تریلیون دلار ظرف سال های گذشته که می بایست منطقه را عملا ملک مطلق ایالات متحده می کرد؛ اما بر عکس آن اتفاق رخ داده است.
چونان که همه تحلیلگران، تندروی ترامپ و کاخ سفید نشینان را ناشی از شکست های پی در پی می دانند که یکی از عوامل اصلی آن را به مواضع و عملکرد ایران نسبت می دهند. سرسختی ایران برای تبدیل شدن به کشوری که به سادگی عمله هیچ کشوری نمی شود و حالا چند سالی ست با تمام فشارها محور مقاومتی شده که در صحنه های
گوناگون شکست های دردناکی را نصیب سران ایالات متحده و متحدان منطقه ای اش کرده قطعا بر شدت عصبانیت ها در منطقه افزوده است.
آیا قدرت برتر اقتصادی جهان ( ایالات متحده) راهی جز وارد کردن فشار اقتصادی بر کشوری که معادلات امنیتی منطقه را به کل زیر رو کرده است دارد یا خیر؟ پاسخ بی شک منفی ست چرا که واشنگتن تا امروز از هر راهی قصد ورود کرده با درهای بسته رو به رو شده است. جنگ نیابتی
(حمله صدام به ایران)، بهانه جویی، متهم سازی و غیره... تنها آلامی اندک برای واشنگتن نشینان به ارمغان آورده که مقطعی و زود گذر بوده اند گویی جمهوری اسلامی ایران شبیه کُشتی گیری بد بدن و چغر شده باشد که حریف از هیچ طریقی توان از پای در آوردن آن را ندارد.
سماجت تهران در پا پس نگذاشتن از خواسته های
منطقه ای خود منجر به شدید ترین تحریم ها شده و برجام دوران اوباما رو به سوی نافرجامی میل کرده تا جایی که تهران سخن از اتمام صبر استراتژیک خود به میان آورده است. پیش بینی می شود با دشوارهای اقتصادی ایران از برخی از تعهدات برجامی بکاهد، زیرا هیچ یک از کشورهای متعهد توان پاسخگویی به خواسته های تهران را ندارند و این می تواند سرآغاز دوره تازه ای از تنش های منطقه ای و جهانی باشد که منتج از برتری بی مانند ایالات متحده در صحنه اقتصاد سیاسی بین الملل است.
مادامی که ایران در منطقه می کوشد آمریکا را وادار به ترک صحنه های نبرد کند، تحریم ها ادامه داشته و چالش های واشنگتن هر روز گسترش می یابند مگر آنکه دو کشور از این کیک سهمی به طرف مقابل ببخشد.
ورود ناو آبراهام لینکلن و b52 های سرشناس اگرچه نباید از لحاظ انتظار برای یک برخورد جدی نظامی مورد توجه باشد؛ اما گزارش های مغرضانه رژیم صهیونیستی به کاخ سفید را نباید دست کم گرفت، زیرا وارد کردن ایالات متحده به جنگ با تهران را خوشایند می دانند، هر چند هراس از نیروهای غیر ایرانی وفادار به ایران خواب را از نخست وزیر آنها ربوده است.
لذا تنها پرداختن به مسئله هسته ای برای درک درست دشمنی میان دو کشور ساده انگاری محض است که اگر چنین تصوری داشته باشیم دشمن تر از پاکستان یا هند هسته ای برای آمریکا نباید کشوری وجود داشته باشد.
آنچه تهران را متمایز از دیگران کرده است ایستادگی در مقابل هژمونی خواهی تمام ناشدنی ایالات متحده ست که مادر تحریم ها بر حیات و ممات ایران چنبره زده و گویی قراری برای پایانش هم نیست تا مذاکره و نوشیدن جام زهری دیگر...
شکست در سوریه و عراق، تثبیت حزب الله، شکست ناپذیری انصارالله یمن و قدرت و نفوذ روز افزون ایران واشنگتن را سر در گم کرده و تنها راه را تحریم های یکجانبه دیده است اما تفاوت نسبت به گذشته در عدم همراهی سایر کشورهاست که خود ناشی از برجامی ست که شاید برخی برای بی فایده بودن آن دلیل ها آورده اند. سخت می توان باور کرد در تهران کسی به دنبال تنش هسته ای باشد اما وقتی همه طرف ها دست روی دست گذاشته اند کشوری که تحت فشار است به ناچار به سمت داشته های
خود برای تحت تاثیر قرار دادن این بی خیالی محض تماشاگران صحنه می رود؛ پس می توان گام به گام حرکت کردن تهران برای خروج از برجام را نه به مبنای میل باطنی، بلکه به عنوان ایجاد تب و تاب و هراس یاد کرد تا شاید گره گشای این تنگنا باشد.
ترامپ می کوشد با فشار بیشتر ایران را به میز مذاکره بکشاند، آن هم مذاکره برای نه چیزی بیشتر از آنچه در برجام بر سر آن اتفاق نظر به وجود آمد بلکه او خواهان رو در رو شدن با رهبران ایران است و بس!
ترامپ مایل است ساخته اوباما را نابود کند تا بر ساخته خود را با تغییرات جزئی بر جایش بنشاند تا شاید از این اقدام پپولیستی در صحنه انتخابات ۲۰۲۰ بهره مند شود؛ چرا که شروط ۱۲ گانه ترامپ جایی برای شروع مذاکره مجدد باقی نمی گذارد مگر تهران بخواهد یک شبه همه ارزش های خود را به فراموشی بسپارد که غیر ممکن می نماید.
تهران می کوشد یک سال و نیم آینده را به هر شکلی سر کند و تن به مذاکره ندهد زیرا تصور
می کند مذاکره با ترامپ و تیم تندرو اش تنها اتلاف وقت است چنان که رهبر کره شمالی طعم آن را پیشتر چشیده است. رهبران ایران می دانند نه جنگی در خواهد گرفت و نه مذاکره نتیجه ای دارد پس خود را آماده یک سال و نیم جنگ لفظی و توییتری خواهند کرد تا شاید دموکرات ها ترامپ را در سال ۲۰۲۰ از میدان به در کنند و این مهم به شدت موجبات نگرانی ترامپ را فراهم آورده تا جایی که «جان کری» را عامل مذاکره نکردن تهران با خود می داند.
اگرچه اروپا به خواسته های ایران پاسخ مثبتی نخواهد داد که ناشی از ناتوانی آنهاست اما خروج ایران از برجام در زمان باقی مانده تا پایان دولت ترامپ نیز به وقوع نخواهد پیوست زیرا تهران به خوبی می داند برگشتن پرونده هسته ای به شورای امنیت می تواند گران تر از تحریم های شدید ترامپ باشد. وسوسه رهایی از منع خرید تسلیحات مدرن که در سال ۲۰۲۰ پایان می یابد تهران را مجاب خواهد کرد تا صبر استراتژیک خود را کش دار تر کند و این همان چیزی ست که نخست وزیر اسرائیل حاضر به گفتنش نیست و بولتن و پمپئو را بیش از پیش نگران کرده است.
ایران مثل ۴۰ سال گذشته بزرگترین چالش ایالات متحده باقی خواهد ماند مگر کسی مانند اوباما با نگاهی متفاوت وارد کاخ سفید شده و بخواهد از طریق دوستی، دشمنی را از سر تهران بیاندازد چنان که «نانسی پولوسیِ» دموکرات به ترامپ و تیم همراهش یاد آور می شود که حذف چالشی به نام ایران تنها از طریق دیپلماسی ممکن است و نه لزوما با یک برخورد نظامی تمام عیار!
برچسب ها :
مطالب پیشنهادی از سراسر وب