در دومین روز از اردیبهشتماه 98، نشست علمی دیگری به مناسبت یادروز سعدی شیراز در سالن فرهنگ مرکز اسناد و کتابخانه ملی فارس برگزار شد. در این نشست در بخش نخست کوروش کمالی سروستانی از سعدی و نظریه اخلاق سیاست گفت، علی اصغر دادبه دربارهی سعدی و فلسفه زندگی سخن گفت، محمدابراهیم انصاری لاری نگاه سعدی به انسان را واکاوی کرد و نصرالله پورجوادی سماع عارفانه در شعر سعدی را تشریح کرد. گزارش «افسانه آنلاین» از این نشست را در ادامه بخوانید.
سعدی و نظریه اخلاقِ سیاست
مدیر مرکز سعدیشناسی به عنوان نخستین سخنران نشست یادروز علمی سعدی شیراز ابتدا با اشاره به اینکه نسبت میان اخلاق و سیاست از اساسیترین مسائل فلسفه سیاسى است که از دیرباز و در متون مختلف بدان پرداخته شده است، افزود: در ادوار مختلف، فرمانروایان و حاکمان با این دو مقوله به گونهاي متفاوت برخورد کردهاند. به گفته کوروش کمالی سروستانی رویارویی آنان با این امر منجر به پیامدهايی شده که جامعه آنان را تحت تأثیر خود قرار داده است. کمالی با اشاره به اینکه برخی میان این دو مقوله؛ یعنی اخلاق و سیاست به تفکیک و جدایی آنها باور داشته و سیاست بدون اخلاق را مبنای اندیشه و تصمیمات خویش قرار دادهاند، خاطرنشان کرد: در مقابل، برخی به تلفیق این دو پرداخته و سعادت جامعه را در گرو اخلاقی بودن سیاستهاي آن جامعه تلقی کردهاند. مدیر مرکز اسناد و کتابخانه ملی فارس بر این اساس، چهار دیدگاه عمده پیرامون نسبت این دو امر در زمان کنونی را برشمرد: نظریه جدایی اخلاق از سیاست، نظریه تبعیت اخلاق از سیاست، نظریه دوسطحیِ اخلاق و سیاست و نظریه یگانگی اخلاق و سیاست. مدیر مرکز سعدیشناسی با طرح این پرسش که آیا سیاست مىتواند اخلاقى باشد؟ و اگر اخلاق در پى حقیقت است و هدف سیاست تأمین مصلحت؛ چه رابطهای میتواند میان این دو برقرار باشد؟ افزود: اگر سیاست را به معناي تصدي شئون ملت و تدبیر امور مملکت بدانیم؛ درمی یابیم که در دیدگاه پیشینیان نیز در خصوص این نسبت، اختلاف نظرهایی وجود داشته است. او سپس با برشمردن آرا و نظرات مختلف پیرامون این نظریهها به نظریه سعدی در باب اخلاق سیاست پرداخت.
سعدی و نظریه اخلاقِ سیاست
کوروش کمالی سروستانی در تشریح دیدگاه سعدی درباره نظریه اخلاق گفت: سعدی بر مبنای روایت «الناس علی دین ملوکهم» و ایده سیاسییی که خواجه نظامالملک آن را مطرح کرد و در زمان سلجوقیان رواج یافت، مبنی بر پیوستگی دین و سیاست و برگزیدگی پادشاه از سوی خداوند و اینکه تئوری عدل شاهی با انتصاب الهی در پادشاه آرمانی درهم میآمیزد (حقدار، 1382: 36)؛ به نوعی بر این باور است که بازتاب کنش عمومی مردمان در جامعه، مطابق شیوه و کنشگری حاکمان و فرمانروایان آن جامعه خواهد بود؛ یعنی در این موضع، نگاه سعدی به حکومت و صاحبان قدرت، همانند دیدگاه امام محمد غزالی و خواجه نظامالملک و نجمالدین رازی است. برخی از اشعار سعدی بازتاب این تفکر رایج دوران اوست: «تو هم پاسبانی به انصاف و داد/ که حفظ خدا پاسبان تو باد/ تو را نیست منّت ز روی قیاس/ خداوند را منّ و فضل و سپاس/ که در کار خیرت به خدمت بداشت/ نه چون دیگرانت معطل گذاشت/ همه کس به میدان کوشش درند/ ولی گوی بخشش نه هر کس برند». به گفته کمالی سروستانی با این نوع نگرش، پیداست که از دیدگاه سعدی بر هر یک از نظریههای اخلاقی مطرح شده، نقدی وارد است؛ به گونهای که با شاخص اندیشه سعدی در این خصوص، سازگاری نمییابد؛ مگر نظریه نوع چهارم مبنی بر نظریه یگانگى اخلاق و سیاست.
کمالی در ادامه خاطرنشان کرد: این سخن بدان معناست که جانبداری سعدی از شاهان و فرمانروایان تا جایی است که حکومتِ آنها به ظلم و جور کشیده نشود. در غیر این صورت، بر تخت نشستن آنها از دیدگاه او، کاملاً نارواست و بر همین اساس نیز به نقد و نصیحت و هشدار آنان مینشیند. او حکومتهای خودکامه را برنمیتابد و میداند که برای بسیاری از این حاکمان «قانون نقیض خودکامگی است و فرمانروای خودکامه کوشش میکند با تعطیل اجرای قانونهای خوب، پیوسته قانونهای نویی بگذارد که منافع خصوصی او را تأمین کند» (طباطبایی، 1385: 472). یعنی همان «نظریه تبعیت اخلاق از سیاست» که سعدی در نقض و مخالفت آن؛ یعنی خودرأیی و خودمحوری و قانونگریزی حاکمان، شواهد بسیاری را در بوستان و گلستان آورده است: «وزرای نوشیروان در مهمی از مصالح مملکت اندیشه همی کردند و هر یک رأیی همی زدند و ملک همچنین تدبیری اندیشه همی کرد. بزرجمهر را رأی ملک اختیار آمد. وزیران در خفیه پرسیدند که رأی ملک را چه مزیت دیدی بر فکر چندین حکیم؟ گفت: به موجب آنکه انجام کار معلوم نیست و رأی همگنان در مشیّت است که صواب آید یا خطا. پس موافقت رأی ملک اولیترست تا اگر خلاف صواب آید به علت متابعت ایمن باشم. خلاف رأی سلطان رأی جستن/ به خون خویش باشد دست شستن/ اگر خود روز را گوید شب است این/ به باید گفتن اینک ماه و پروین»
کوروش کمالی سروستانی در ادامه با اشاره به اینکه با کنکاش در آثار سعدی باز مییابیم که فضای سیاسی حاکم بر گلستان و بوستان، همان فضای عرفی سیاسییی است که در بیشتر آثار تعلیمی زبان فارسی همچون قابوسنامه، مرصادالعباد، کلیله و دمنه، اخلاق ناصری... و در آثار سیاستنامهنویسان و فیلسوفانی چون خواجه نظامالملک، فارابی، ابن مسکویه، ابن سینا و امام محمد غزالی وجود دارد، افزود: در همه این آثار کوشیده شده تا قدرت حاکم به سویی سوق داده شود که در بوستان و گلستان بر آن تأکید شده است: «... سلطان را به گوی توقع خدمت از کسی دار که توقع نعمت از تو دارد و دیگر بدان که ملوک از بهر پاس رعیتند نه رعیت از بهر طاعت ملوک. پادشاه پاسبان درویش است/ گرچه رامش به فرّ دولت اوست/ گوسپند از برای چوپان نیست/ بلکه چوپان برای خدمت اوست». به گفته کمالی سروستانی، در راستای این باور؛ سعدی برای ترویج سیاستی که بر شالوده اخلاق نهادینه شده و همه افراد و طبقات اجتماع را در برمیگیرد؛ از زبان تشویش و تهدید برای تفهیم موضوع استفاده میکند. در تشویقهای خود اغلب به فواید و نتایج مثبت رفتار و کردار نیک کسانی که در رأس هرم قدرت قرار دارند، اشاره میکند؛ مواردی چون بقای حکومت، برخورداری از حمایت و پشتیبانی مردم، وفاداری لشکریان، برقراری نظم و آرامش و... که از نتایج این جهانیاند و نیکنامی و نیک سرانجامی که فواید آن جهانیاند.
مدیر مرکز سعدیشناسی سپس از این گفت که سعدی اصول سیاسی را بر مبنای فضیلتهای اخلاقی و حکومتی که فرمانروا در ادارۀه امور جامعه باید از آنها برخوردار باشد، بر مبنای اصل عدالت توصیف میکند و همچون اندیشمندان بسیار دیگری چون غزالی، پایه و اساس حکومت را عدل میداند و بقا و استمرار حاکمیت را به اجرای عدالت در میان رعیت منوط میداند: «بر پادشاه واجب است که عدل کند و اندر عدل نیک نظر و تأمل کند و نگاه دارد آنچه فرماید از سیاست تا تمام کنند کسان او چون وزیر و حاجب و نایب و شحنه که بسیاری عدل و نظر و سیاست سلطان در زیر رشوت میماند و فایت میشود و آن از خوارکاری و غفلت سلطان بود، جهد باید کردن تا اندر یافته شود». و بدین ترتیب سعدی ظلم و بیداد کارگزاران و عاملان را از جانب پادشاه میبیند و او را از این امر بر حذر میدارد: تو کی بشنوی نالۀ دادخواه/ به کیوان برت کلّه خوابگاه/ چنان خسب کآید فغانت به گوش/ اگر داد خواهی برآرد خروش/ که نالد ز ظالم که در دور توست/ که هرجور کاو میکند جور توست/ ستانندۀ داد آن کس خداست/ که نتواند از پادشاه داد خواست». و با هشداری اخلاقی بر این امر صحه میگذارد که: «دریاب، کنون که نعمتت هست به دست/ کائن نعمت و ملک میرود دست به دست».
کمالی سپس گفت: سعدی از این نیز فراتر میرود و آسایشطلبی و فراغت خیال پادشاه را به هنگام تلخکامی و تشویش رعیت برنمیتابد و در مقابل بر آن باور است که سپهر عدالت حاکمان در جامعه؛ فوایدی بسیار حاصل میشود همچون: آسایش خلق و پاس داشتن خاطر درویشان و درماندگان. او سپس با ذکر حکایتی از باب اول بوستان گفت: حکایت است که در پی خشکسالی، حاکم زمان که مردی عادل بود، متأثّر از اندوه مردمان، برای برپایی آسایش آنان دارایی خود را میفروشد و بدین ترتیب جوانمردی به مثابۀ فضیلتی اخلاقی، در پیوند با عدالت و قدرت معنا مییابد: چو در مردم آرام و قوّت ندید/ خود آسوده بودن مروت ندید/ چو بیند کسی زهر در کام خلق/ کیاش بگذرد آب نوشین به حلق؟... / خُنُک آنکه آسایش مرد و زن/ گزیند بر آسایش خویشتن
به باور سعدی، عدالت کرداری اجتماعی است
مدیر مرکز سعدیشناسی در ادامه گفت: به باور سعدی عدالت، کرداری اجتماعی است و کانون محوری که در یک سوی آن، اخلاق و نظام اخلاقی قرار دارد و در سوی دیگر آن سیاست و این هر دو، توأمان در حرکتند و شاید کمتر فضیلتی وجود داشته باشد که به قدر فضیلت عدالت، با قدرت و سیاست پیوند داشته باشد. به گفته کمالی سروستانی سعدی در باب اول گلستان و بوستان به این موضوع پرداخته است که پروردن حاکم عادل که برونداد آن پروردن جامعه و مردمانی عادل است و بدین ترتیب، عدالت در دیدگاه او اساس وجود نظم در هستی است و چنانکه آشکار است؛ میان سیاست حاکم و فضیلت اخلاقی عدالت، هیچ گونه تقدم و تاخری وجود ندارد. و سرانجام آنکه منفعت پادشاه در گرو منفعت عامه است که حصول آن جز از مسیر عدالت ممکن نیست: «نخواهی که باشد دلت دردمند/ دل دردمندان برآور ز بند/ پریشانی خاطر دادخواه/ براندازد از مملکت پادشاه».
به گفته کوروش کمالی سروستانی سعدی هر فضیلت اخلاقی را که توصیف میکند و بر اجرای آن پای میفشرد؛ نخست برای نهادینه کردن آن از صاحبان قدرت و فرمانروایان و حاکمان آغاز میکند و سپس به سراغ توده مردم و دیگر طبقات اجتماعی میرود؛ چرا که میداند که صلاح و فساد یک جامعه، در گرو صلاح و فساد دستگاه سیاسی و اداری کشور است. او بقای قدرت را معطوف به اعمال عادلانه پادشاه در حق مردمان میداند. و بدین ترتیب، مشروعیت حاکمان را با میزان عدل آنان میسنجد. مدیر مرکز اسناد و کتابخانه ملی فارس در ادامه گفت: عدالتاندیشی سعدی و پرداختن بدان، تنها یکی از فضایلی است اخلاقی که در توآمانی سیاست در یک اجتماع معنا و مصداق مییابد؛ جز از این، برخی ویژگیهای اخلاقی دیگر نیز در اداره حکومتها مهم و تأثیرگذارند؛ همچون: عقل و تدبیر و رأی، ترس از خدای، کرم و جوانمردی، بخشایش و بخردی، تواضع، رعایت حق زیردستان و نکوداشتن خردمندان.
کوروش کمالی سروستانی در پایان گفت: از میان نظریههاى چهارگانه در نسبت اخلاق و سیاست، تنها نظریه چهارم از دیدگاه سعدی پذیرفتنی است. سه نظریه دیگر، حاکمیت را مجاز مىدارد تا به بهانه الزامات خاص سیاسى، از اصول اخلاقى و حقوق مردمان چشم پوشد و شرایط سرکوب احقاق حق را فراهم سازد و آن را به دلیل ضرورتهاى ویژه سیاسى موجه جلوه دهد. حال آنکه نظریه ضرورت سیاست اخلاقى و یگانگی این دو نسبت، نقطه مقابل این امر است. «جدایی سیاست از اخلاق، به معناى عدم اهتمام دولت در برابر تعهدات حقوقى و سیاسى خود نسبت به مردمان است. جایگاهی که در آن هیچ معیار بیرونى برای سنجش کردارهای دولت وجود ندارد و بر این اساس دیگر نمیتوان دولت را به دلیل خطاهایش مورد بازخواست و محاکمه قرار داد.»
سعدی و فلسفه زندگی
علی اصغر دادبه سخنران بعدی نشست علمی سعدی با اشاره به اینکه گلستان سعدی بدون هیچ دستگاه تبلیغاتی در طول زمان و به عنوان یک کتاب درسی، کتاب اخلاقی و کتاب زندگی انتخاب شده است، افزود: در دورههای پیشین گلستان یک کتاب درسی در همهی ایران فرهنگی بود. دادبه در ادامه با تأکید بر اینکه اگر از سر دقت گلستان را بخوانیم، میبینیم چیزی از حکمت نیست که در این کتاب نباشد، افزود: امیدوارم قدر این گنج بادآورده را بدانیم؛ چراکه اگر سعدی را از دست دهیم خودمان را از دست دادهایم؛ از این منظر دادبه معتقد است راهی جز اینکه فرزندانمان را با گلستان بزرگ کنیم، نداریم؛ چراکه آنها نگهدارنده این فرهنگ خواهند بود.
نگاه سعدی به انسان
ابراهیم انصاری لاری دیگر سخنران نشست علمی سعدی بود. استاندار اسبق فارس ابتدا بااشاره به اینکه سعدی در زمانهای این نگاه نو و متفاوت به مقولههای انسانی، اجتماعی، اخلاقی و سیاسی داشت که بار تفکر فلسفی و سیاسی مسدود شده بود، افزود: در این صورت باید ارزش کار بزرگ و سترگ سعدی در بوستان و گلستان بیشتر دانسته شود. انصاری لاری با انتقاد از اینکه برخی پژوهشگران ادبی، آثار سعدی ـ گنجینههای بزرگ معرفت ـ را در حد کشکول تنزل دادهاند، این موضوع را جفایی به سعدی بزرگ، فرهنگ ایران و ملک و ملت ایران دانست و افزود: حقیقت آن است که گلستان و بوستان از پشتوانه فکری تجربی و نظری بسیار قدرتمندی برخوردار است و سعدی از سر تفنن این حکایات را پدید نیاورده است. ابراهیم انصاری لاری با تأکید بر اینکه گلستان و بوستان گنجینهای از معرفت و فضایل اخلاقی و انسانی است، خاصرنشان کرد: در جابه جای آثار سعدی میتوان به بینش عمیق او نسبت به مسئله توانگری و فقر، معنویت و مادیت پی برد. استاندار اسبق فارس در پایان با تأکید بر اینکه گلستان سعدی میتواند کتاب درسی و کتاب اخلاق باشد، افزود: دریغ است که نتوانیم سعدی را به صحنه روزمره و زندگی اخلاقی و اجتماعی خود بازگردانیم.
سماع عارفانه در شعر سعدی
در ادامه این نشست علمی، نصرالله پورجوادی با اشاره به اینکه در ایران قدیم مراسم سماع عارفانه وجود داشته که جنبه دینی و فلسفی داشته است، افزود: فلسفه سماع این بوده که این عالم سراسر عالم صنع است. پورجوادی با تأکید بر اینکه تفاوت عالم صنع با عالم خلقت آن است که صنع اثر هنری است، خاطرنشان کرد: هنگامی که خداوند را به عنوان صانع در نظر بگیریم این عالم صنع خداوند است؛ یعنی همه عالم نیکویی و حسن است. به گفته نصرالله پورجوادی هر نیکویی و خوبی و زیبایی در این خورشید عالم تاب و صانع وجود دارد و تمام موجودات عالم به نور حسن الهی روشن شدهاند. او با تأکید بر اینکه انسان برای شناخت این عالم و پی بردن به صانع باید ادراکات انسان از طریق حواس نیکوییها را درک کند، افزود: هنگامی که این صنع درک شود، به آن حرکت دلی و عقلی، اعتبار یا عبرت گفته میشود. اما چگونه میتوان از ظاهر به باطن رسید؟ پورجوادی در پاسخ به این پرسش با اشاره به اینکه اگر خداوند را در هر چیز نیکو ببینیم، این زیبایی حلال است، افزود: اصل و معنای زندگی آن است که از طریق زیباییهای عالم صنع به حقیقت آفتاب حسن که بر همه عالم صنع تابیده است، پی ببریم. او سپس با اشاره به اینکه در مجالس کنسرت (سماع) همه حسها جمع میشد، افزود: سماع مجلسی بوده برای عبرت، تا انسان از صنع به صناع برسد. به گفته او، تفاوت ناصرخسرو و سعدی در این است که ناصرخسرو معتقد است این جهان فانی است و این فناپذیری دلیلی عقلی برای پی بردن به جهان باقی است، حال آنکه سعدی معتقد است آنچه مایه عبرت است، حسن و زیبایی است.
برچسب ها :